جوان آنلاین: اواخر هفته گذشته مأموران پلیس تهران در پی تماس تلفنی زنی جوان با مرکز فوریتهای پلیسی در جریان ربوده شدن دختربچهای ۴ ساله در یکی از خیابانهای شرقی پایتخت قرار گرفتند. براساس این گزارش، زن جوانی که بهشدت مضطرب و هراسان بود، به مأموران اعلام کرد مردی موتورسوار با تهدید قمه، دختر ۴ ساله برادرش را ربوده است.
جزئیات حادثه
بهدنبال اعلام این خبر، تیمی از مأموران پلیس راهی محل حادثه در حوالی منطقه نارمک شد.
زن جوان در توضیح ماجرا گفت: «در حال بردن دختر برادرم مهتاب به مهدکودک بودم که در خیابانی خلوت، مرد موتورسوار نقابداری راهم را بست. او دست مهتاب را گرفت و سعی کرد سوار موتورش کند. وقتی مقاومت کردم، قمهای بزرگ از زیر لباسش بیرون آورد و تهدید کرد که اگر مانع شوم، مرا میکشد. خیلی ترسیده بودم، مهتاب گریه میکرد و من هیچ کاری نمیتوانستم انجام بدهم. مرد قمه به دست، کودک را به زور سوار کرد و با سرعت گریخت. با فریاد کمک خواستم، اما کسی در خیابان نبود. بلافاصله موضوع را به برادرم و پلیس اطلاع دادم.»
آغاز تحقیقات پلیسی
با ثبت شکایت، پرونده به دستور قاضی عظیم سهرابی، بازپرس شعبه نهم دادسرای امور جنایی تهران برای رسیدگی در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت.
کارآگاهان در نخستین گام به بررسی دوربینهای مداربسته اطراف محل حادثه پرداختند. بررسی تصاویر نشان داد روایت زن جوان صحت دارد؛ مردی موتورسوار با صورت پوشیده به او و کودک نزدیک شده و با تهدید قمه، دختر خردسال را ربوده است. پلاک موتورسیکلت مخدوش بود که نشان از برنامهریزی قبلی و تلاش برای پنهان ماندن ردپا داشت.
فرضیههای اولیه
در ادامه تحقیقات، مأموران متوجه شدند پدر و مادر مهتاب بیش از یک سال است که از یکدیگر جدا شدهاند و حضانت کودک با پدر است. همین موضوع فرضیهای جدید را پیشروی کارآگاهان قرار داد و فرضیه نقش داشتن مادر کودک در ماجرا را برای مأموران قوت بخشید.
پدر مهتاب در تحقیقات گفت: «من و همسرم سالها زندگی خوبی داشتیم، اما بهدلیل اختلافات شخصی از هم جدا شدیم. طبق توافق، مهتاب با من زندگی میکرد و مادرش هفتهای یکبار او را میدید. مدتی بود که بعد از هر دیدار، رفتار دخترم تغییر میکرد و بهانهگیر میشد، برای همین اجازه ملاقات موقتاً قطع شد. تصور نمیکنم کسی برای اخاذی این کار را کرده باشد، چون وضع مالی خاصی ندارم و تماسی هم برای دریافت پول با من گرفته نشده است. احتمال میدهم مادرش در این ماجرا دست داشته باشد.»
پایان ماجرای کودکربایی
در ادامه تحقیقات، کارآگاهان با ردیابیهای میدانی متوجه شدند که مهتاب پس از ربوده شدن، در خانه پدری مادرش حضور دارد. با هماهنگی قضایی، مأموران به محل اعزام شدند و کودک را سالم به پدرش تحویل دادند. مادر مهتاب نیز برای بازجویی به دادسرا احضار شد. او در اظهارات خود، مرد موتورسواری به نام «احسان» را به عنوان عامل ربایش معرفی کرد و گفت: «بعد از جدایی از همسرم قرار بود هر هفته دخترم را ببینم، اما او مانع میشد. دلتنگ دخترم بودم و از پسر همسایهمان احسان خواستم کمک کند تا مهتاب پیش من بیاید. فکر نمیکردم این کار آدمربایی محسوب شود.»
با این اعتراف، مأموران احسان را بازداشت کردند. متهم در بازجوییها به ارتکاب عمل خود اعتراف کرد، اما مدعی شد قصد آدمربایی نداشته و فقط میخواسته مادری را به فرزندش برساند.
تحقیقات به دستور بازپرس جنایی برای روشن شدن زوایای پنهان این حادثه ادامه دارد.
گفتوگو با متهم/ فکر نمیکردم عملم آدمربایی باشد
احسان ۳۰ ساله مدعی است هیچ سابقهای ندارد و میگوید فکر نمیکرده عملش آدمربایی باشد و قصدش این بوده که مادری را از دلتنگی درآورد.
احسان سابقه داری؟
نه.
چقدر برای کودکربایی دستمزد گرفتی؟
چیزی نگرفتم. من اصلاً خلافکار نیستم که بخواهم برای ربودن کودکی اجیر شوم.
چرا کودک را ربودی؟
تصور نمیکردم کارم آدمربایی باشد و فقط میخواستم مادری را خوشحال کنم و به فرزندش برسانم.
چه شد که مادر کودک از شما خواست مهتاب را بربایی؟
خانواده پدریاش همسایه ما هستند و مادر مهتاب چندین بار پیش مادرم گفته بود که شوهر قبلیاش اجازه نمیدهد کودکش را ببیند. او خیلی دلش برای دخترش تنگ شده بود و بیتابی میکرد، بهطوریکه مادرم برای او دلسوزی میکرد و همیشه میگفت اگه بشود کاری کرد که زن جوان دختر خردسالش را ببیند خیلی خوب است و ثواب دارد. از طرفی هم بستگان نزدیکش از من خواستند به او کمک کنم. مادر مهتاب همیشه میگفت زورش به شوهر سابقش نمیرسد، من هم دلسوزی کردم و فقط میخواستم به او کمک کنم.
چطور محل تردد آنها را پیدا کردی؟
مادر مهتاب خبر داشت دخترش کدام مهدکودک میرود. روز حادثه هم از دور مهتاب را به من نشان داد که دست در دست عمهاش در حال رفتن به مهدکودک بود. من هم مهتاب را گرفتم و در خیابان بعدی تحویل مادرش دادم.
شما قمه داشتی و تهدید کردی؟
بله، قمه را برای ترساندن بردم. میدانستم که با رضایت کودک را تحویلم نمیدهد و تصمیم گرفتم با خودم قمه ببرم و از طرفی هم احتمال دادم پدرش برسد و با من درگیر شود و فقط قصد ترساندن داشتم.
پشیمانی؟
بله، خیلی پشیمانم. میخواستم مادری را به فرزندش برسانم، اما نمیدانستم مرتکب چه جرمی میشوم. الان خودم را گرفتار کردهام بدون اینکه سودی برایم داشته باشد.